با پدیداری شعر نو، داستان کوتاه و رمان، مقوله نقد ادبی که لازمه رشد سنجیده ادبیات بود، پدید آمد و رو به گسترش نهاد. نویسندگان و شاعران برای بالندگی، نیاز به رهنمودها و راهبردهایی داشتند که از دل نقد ادبی میجوشید. با گذشت زمان و با افزایش شمار نشریهها، بهویژه نشریات کارشناسی ادبی، انتشار دیدگاههای نظری پیرامون ادبیات و معرفی و نقد کتاب گسترش یافت. این روند، خواه ناخواه بر روند رشد نقد ادبیات کودکان نیز تأثیرگذار بود. توجه به نشر کتاب کودک، شناساندن و بررسی آن و اختصاص ستونهایی از بخش معرفی کتاب نشریهها به کتاب کودک، ازجمله دستاوردهای مهم انتشار نشریههای ادبی بود که بر نقد ادبیات کودک و نوجوان تأثیر گذاشت و موجب گسترش فرهنگ کتابخوانی در میان این گروه سنی شد. اما اینکه نقد ادبیات کودک به چه معناست، چه تفاوتها و شباهتهایی میان نقد ادبیات کودک و بزرگسال وجود دارد و تا چه اندازه خود کودکان میتوانند مخاطبان نقد ادبیات کودک باشند؟ پرسشهایی است که در این گزارش به آنها پرداخته شده است.
انجمن منتقدان ادبی تشکیل شود
ابراهیم حسن بیگی، نویسنده نوجوانان با اشاره به ضرورت شکلگیری انجمن منتقدان ادبی میگوید: نقد هم در معرفی کتاب و گسترش فرهنگ کتابخوانی، نقش بسیار مهمی دارد و هم به یک حرکت فرهنگی مثبت، سمت و سو میدهد تا آنجا که با وجود منتقدان خوب، میتوان به اصلاح و تقویت کاستیهای متعدد در حوزه کتاب امیدوار بود اما افسوس که بعضی سازمانهای دولتی، دچار روزمرگی شدهاند و نگرش و دیدگاهشان، حزبی و تک بعدی است. از سوی دیگر منتقدان نیز یا به نقدهای ذوقی و جانبدارانه روی میآورند ویا آنقدر به مسائل ساختاری و تکنیکی میپردازند که گویی به جای نقد، درپی آموزش فنون داستاننویسی هستند درحالیکه متولیان فرهنگی و نویسندگان و منتقدان باید به فعالیتهای منسجم و هدفمند در زمینه ادبیات و فرهنگ بپردازند و همانند اهالی سینما و تئاتر به تاسیس انجمنی با عنوان انجمن منتقدان ادبی همت گمارند.
نویسنده رمان «محمد» با اشاره به اینکه ادبیات بزرگسال متفاوت با ادبیات کودک و نوجوان است، میافزاید: تفاوتهای جدی میان نقد ادبیات کودک و نوجوان و ادبیات بزرگسال وجود دارد و منتقدان کودک، علاوه بر پرداختن به جنبههای ادبی یک اثر باید به کارکرد تربیتی، پرورشی و روانشناسانه کتاب هم توجه کنند؛ همچنان که باید به ویژگیهای مخاطب، سلیقهها، روحیات و نیازهای او نیز توجه شود؛ همانگونه که تأثیرات گوناگون اجتماعی، اعتقادی، آموزشی و... را بر نقد ادبیات کودک و نوجوان، نمیتوان نادیده گرفت.
باید اثر به زبان کودکانه باشد
از سوی دیگر داوود امیریان، نویسنده نیزدرباره ادبیات کودک و نوجوان میگوید: اگر برای کودکان مینویسیم، باید آن اثر به زبان کودکانه باشد اما امروزه شاهدیم که برخی خاطرات 50سال پیش خود را به اسم داستان کودک و نوجوان عرضه میکنند ولی خاطرات یک نوجوان در 50سال پیش، با زندگی امروز متفاوت است.
امیریان با بیان اینکه میتوان با امروزی کردن افسانههای قدیمی ایرانی از آنها در ژانر وحشت استفاده کرد، عنوان میکند: در حال حاضر مشغول نگارش ورژن دراکولای ایرانی با استفاده از افسانههای ایرانی هستم. معتقدم باید افسانههای خود را به شکل امروزی به مخاطب ارائه دهیم.
نقد اثر نداریم
اما محمود حکیمی، منتقد و نویسنده نوجوانان، نقد را تشخیص سره از ناسره میداند و میگوید: آنچه در جامعه ما رواج بیشتری دارد، نقد صاحب اثر است، نه نقد اثر؛ زیرا تعداد منتقدان در جامعه ما بسیار اندک است و هنوز نویسندگان ما نپذیرفتهاند که کسی کتابهایشان را نقد کند و به جنبههای مثبت و منفی آنها بپردازد؛ به همینخاطر نقد در این سرزمین، محفلی است، نه مکتوب و علمی.
نویسنده کتاب «هزار و یک حکایت تاریخی»، با اشاره به اینکه تفاوتی میان نقد ادبیات کودک و نوجوان با بزرگسال وجود ندارد، به مهرگفت: اصول کلی نقد را یکی میدانند و معتقدند نقد بر پایه نظریه استوار است و نظریه بر معرفت تکیه دارد و شناخت، اصل مشترک حاکم بر ادبیات است و آنچه کتابهای کودک و نوجوان را از بزرگسال جدا میکند، وجود مخاطبان گوناگون است؛ زیرا مراحل رشد کودک و نوجوان و تواناییهای ذهنی و زبانیشان متفاوت با بزرگسالان است.
درک درستی از نقد وجود ندارد
حمیدرضا شاهآبادی، نویسنده ادبیات نوجوان نقد را فرایندی میداند که به درک بهتر اثر توسط خواننده کمک میکند.به گفته وی درک بهتر یک اثر، زیرمجموعهای از درک عمومی ادبیات است و خواندن یک نقد خوب، معیارهایی را برای رویارویی با کلیت ادبیات در اختیار خواننده قرار میدهد. بهعبارت دیگر، منتقد در هر نقد، ابتدا نظریههای کلی خود در ارتباط با ادبیات را مطرح میکند و بعد به اظهارنظرهای جزئی درباره اثری میپردازد که با آن روبهرواست. او در وهله نخست، موضع خود در برابر ادبیات و بعد اثر نوشته شده را روشن میکند.
نویسنده رمان «وقتی مژی گم شد» با اشاره به اینکه وجه تمایز نقد ادبیات کودک و نوجوان با بزرگسال مخاطبان این دو حوزه است،میافزاید: تفاوت بنیادینی میان نقد ادبیات کودک و نوجوان و ادبیات بزرگسال وجود ندارد؛ جز اینکه نقد در برخورد با ادبیات کودک و نوجوان، معیارهای مربوط به اینگونه ادبی را دربرمیگیرد و در مواجهه با ادبیات بزرگسال هم متر و معیارهای خاص خود را شامل میشود؛ بهعبارتی تفاوت این دو در مخاطب است. مخاطب ادبیات بزرگسال با کودک و نوجوان متفاوت است و گاه این تفاوت تا آنجا پیش میرود و گسترده میشود که بین این دو نوع ادبیات، بسیار فاصله میافتد اما آنچه اهمیت دارد در نظر گرفتن معیارهای نقد است نه چیز دیگر.
نقد ادبیات کودک به جایگاه خود نرسیده است
همچنین محمدرضا یوسفی، نویسنده کودک و نوجوان، با اشاره به اینکه ادبیات مقوله گستردهای است و تفاوتی میان نقد ادبیات کودک و بزرگسال وجود ندارد، معتقد است: همان قوانین و چارچوبهایی که بر نقد بزرگسال، ساری و جاری است بر نقد کودک هم جریان دارد؛ بهعبارتی اصول کلی نقد، یکی است؛ چرا که نقد بر پایه نظریه استوار است و نظریه بر معرفت تکیه دارد و شناخت، اصل مشترک حاکم بر ادبیات است و آنچه کتابهای کودک و نوجوان را از بزرگسال جدا میکند، وجود مخاطبان گوناگون است؛ زیرا مراحل رشد کودک و نوجوان و تواناییهای ذهنی و زبانیاش متفاوت با بزرگسالان است.
به گفته یوسفی، یک منتقد خوب باید با روحیه کودکان و نوجوانان و ذهن و زبان آنها آشنا باشد و اهمیت این دانستن در جوامع چند ساختاری چون ایران که یک سری از بچهها در روستاهای دورافتاده زندگی میکنند و عدهای دیگر در شهرها بهسرمیبرند و آخرین وسایل ارتباط جمعی را در اختیار دارند، بیشتر است.
وی مخاطب نقد را یک مخاطب پویا میداند و میافزاید: منتقدان باید بدانند که با یک مخاطب ایستا روبهرو نیستند و علاوه بر شناخت مخاطب باید با فلسفه، جامعهشناسی، روانشناسی و... آشنا باشند و لایههای درونی ذهن مخاطب را بشناسند. باوجود نشریاتی که گاه و بیگاه به نقد کتابهای کودک و نوجوان میپردازند، نقد ادبیات این بخش از مخاطبان، هنوز به جایگاه شایسته خود نرسیده است.
نقد، داوری کردن است
نویسنده کتاب «کابوس ماهان»، بزرگسالان را مخاطب نقد ادبیات کودک و نوجوان میداند و میگوید: وقتی قرار است منتقد ادبیات کودک و نوجوان، نویسنده را واکاوی و او را به او معرفی کند طبیعی است که مخاطب این نقد، پدیدآورندگان و علاقهمندان تخصصی ادبیات کودک و نوجوان هستند. آنچه بهکار این گروه سنی میآید نه نقد حرفهای که معرفی کتاب به زبانی ساده و روان است.
متن، لازمه نقد ادبی است
از سوی دیگرتوران میرهادی که خود از نخستین منتقدان ادبیات کودک و نوجوان است با اشاره به اینکه منتقد باید پیشزمینههای ذهنی خود را کنار بگذارد و به برقراری ارتباطی درونی با متن بپردازد، چنین بیان میکند: اگر منتقد، پیش فرضهای خود را کنار نگذارد، نمیتواند نقدی جامع و تأثیرگذار ارائه دهد و چهره تازهای از اثر را در نقد خود منعکس کند.
نویسنده کتاب «گنجشک کوچولو» ادامه میدهد: همانگونه که نویسنده با کودک درون خود ارتباط میگیرد و به خلق اثری تازه میپردازد، منتقد هم باید با متن ارتباط برقرار کند و با چشم دل به آن بنگرد؛ نه اینکه با بهکاربردن چند اصطلاح فنی، کل اثر را زیر سؤال ببرد و آن را نفی کند.
به گفته میرهادی، تفاوتی میان نقد ادبیات کودک و نوجوان با ادبیات بزرگسال وجود ندارد؛ زیرا اصول کلی نقد یکی است و نقد بر نظریه و نظریه بر معرفت تکیه دارد و آنچه کتابهای کودک را از بزرگسال جدا میکند، وجود مخاطبان گوناگون است؛ چرا که مراحل رشد کودک و نوجوان و تواناییهای ذهنی و زبانیشان باهم تفاوت دارد.
نقد منسجم از ادبیات کودک و نوجوان وجود ندارد
همچنین اسدالله شعبانی، شاعر و نویسنده کودک و نوجوان، به تعریف عام از نقد اشاره میکند و میگوید: نقد، شناخت سره از ناسره است و تفاوت عمده نقد ادبیات کودک و نوجوان با ادبیات بزرگسال به نوع مخاطب این دو برمیگردد و نمیتوان این مسئله مهم را نادیده گرفت که در نقد ادبیات کودک و نوجوان، بخش عمدهای از مخاطبان، غایب هستند؛ به این معنی که بچهها نمیتوانند مخاطب نقد شعرها و داستانهایی باشند که برای آنها نوشته و سروده شده است. در نتیجه نقد ادبیات کودک و نوجوان، هرگز نمیتواند به گستردگی نقد ادبیات بزرگسال باشد.
شعبانی با اشاره به اینکه نقد منسجم و هدفمندی از ادبیات کودک و نوجوان وجود ندارد، میافزاید: نقد، آینهای است که ما را به ما نشان میدهد اما کسی نیست تا زنگار از رخ این آینه پاک کند. نقدهایی که منتشر میشود، یا نقد صاحب اثر است و یا بیش از هر چیز جنبه تعلیمی و روانشناسانه دارد درحالیکه مهم این است که یک شعر یا داستان (برای هر گروه سنی) در درجه نخست جنبه ادبی و هنری داشته باشد.
شاعر مجموعه «پرچم سبز درخت» به رشد نقد ادبیات کودک و نوجوان در سالهای اخیر اشاره و بیان میکند: گرچه نقد ادبیات کودک، از رشد بیشتر و بهتری برخوردار بوده و امروز، نشریاتی چون پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان، کتابماه کودک و نوجوان و روشنان، بهطور تخصصی به نقد میپردازند اما تعداد نشریات تخصصیای که در حوزه نقد ادبیات کودک منتشر میشوند و تعداد منتقدان خوب ادبیات کودک و نوجوان، به شمار انگشتان یک دست هم نمیرسد و با این تعداد اندک نمیتوان به رشد و بالندگی نقد که موجب گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی میشود، امیدوار بود.